سکوت صبح

**یه خلوت بزرگ واسه یه دل کوچیک**

سکوت صبح

**یه خلوت بزرگ واسه یه دل کوچیک**

آواز پاییزی

شبی بی حوصله رفتی دعا کردم که برگردی

خدا را تا سحرآن شب صدا کردم که برگردی

کنار پیچک زرد وخاموش باغچه ماندم

تمام لحظه هایم را فنا کردم که برگردی

من از آواز پاییزی شدم دلگیرومی دانم

چه بیهوده دلم را مبتلا کردم که بر گردی

 

آدما دو رو دارن!

حتی اونایی هم که یه رو هستن باز دو حالت دارن.

فرمانی که از مغزشون میگیرن ممکنه همون چیزی نباشه که دلشون امر میکنه.

سعی میکنم همیشه با اولی پیش برم؛ ولی وقتی فرمون نمیده! چاره ای جزء دل نوشته ندارم.

 

 

کوه امید


چه آرام سقوط کردم امروز ازکوه امید.

 امروز به این باور رسیدم که دیگر نمی توانم نقشم را ادامه دهم گویا مهر باطله خورده ام.

 امروز فهمیدم اشتباه کردم تا دیروز سکوت می کردم شاید بتوانم آزادانه فریادبزنم،بیهوده خود را در 

 بی صدایی حبس کردم.

 امروز فهمیدم که دفتر سرنوشتم را بی حوصله خط خطی کرده ام.بی گدار به آب زدم ، بدون

 امنیت خیالبافی کردم ساده لوحانه اعتراف کردم، صادقانه از کنار همه چیزگذشتم و چه بی پروا  سوختم.

 امروز فهمیدم که بی هدف آرزو کردم بدون اشتیاق پریدم بدون برنامه انتظار کشیدم کم رمق بودم 

  و نرسیدم.

  امروز فهمیدم پله های امیدم را نا خواسته خراب کردم بدون رضایت شکایت کردم و چه بی هدف 

  راه رسیدنم را هموار کردم.

  امروز فهمیدم جنگل عاطفه ام به آتش بی مهری سوخت. دریای صداقتم به جرم سادگی کویر  شد.

  گل امیدم به عشق فردا پرپر شد.

 امروز فهمیدم نمی توانم این گونه زندگی کنم بی صدا بی امید ساکت و بی حوصله.

 آری امروز روزخاطرات است خاطرات فراموش شده .

...

دعای مخصوص

"التماس دعای مخصوص دارم از همه ؛ برای یکی از بهترین ها "

 

اینو یکی از دوستای گلم در گوگلین (گلی جون) برام فرستاد، و منم با اجازه ی خودش گذاشتم اینجا :

 

تقدیم شد به sana = نگین عزیزم، که بعد از خالق هستی،
چشم امیدم به دعای او می باشد.

ای خالق من !
می دانم که توانایی آن را که در دریای بی کران اوج ، شنا کنان خود را به ساحل امن تو برسانم ، دارم ؛ پس لیاقت این وصل را نیز به من عطا کن.

ای خالق نشاط !
سعادت و خوشبختی را که نصیبم کرد ه ای ، در سایه ی امید به دیدار معشوق و آسودن در آغوش آرامش بخش او کامل می شود.

ای خالق مهربان !
میدانی کیستم و می دانم کیستی ؛ این تفاهم دل نشین را با چشم پوشی و بخشش خود ، جذابتر و عمیق تر گردان.

ای خالق زیبایی !
چشمانم را تو بر روی پرواز پرنده ، جوشش حیات از دل خاک و تبسم بهار گشودی ، پس سینه ام را نیز بگشای تا دچار تنگ نظری نشوم.

ای خالق خاطره ها !
عاشقانه پرسه زدن در کوچه باغ خاطره ها را به شوق یافتن رد پایت از من ، دریغ مکن.

ای خالق باران !
بر من ببار و رنجش ها ، کینه ها ، کج اندیشی ها و غبار نخوت ها را بشوی تا از طراوت و شادابی پس ار باران ، لذت ببرم . به من نیز باریدن را بیاموز تا هر آن چه را از تو دارم ، در خود محصور نکنم.

و ای خالق عشق !
دستان نیاز مند من را نیز بگیر و به جمع شیفته گانت ملحق کن تا من نیز در مسیر نورانی عشق ؛ در حلقه ی عشاق قرار گیرم و از هم جواری با تو ، برخود ببالم.

عبدالحمید پور اسد
نویسنده و مترجم

 

گلی امیراصلانی

مدیریت سایت گوگلین

گوگلین

تولد من

شنیدم که خداوند

فرشته ها را از

برگ  گل می آفریند.                                                                              

 

خدایا

گلی را می شناسم                                                                          

به طراوت بهار

به قداست آسمان

و به پاکی باران

 

بی شک گل ما هم از فرشته های توست

که فرشته چیزی نیست جز

طراوت و قداست و پاکی

 

ای خداوند مهربان

چون دیگر فرشته هایت از او

نگهداری کن.

 

تولدت مبارک...

 

"از طرف یه دوست"

چه لطیف است حس آغازی دوباره،

و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس...

و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن!

و چه اندازه شیرین است امروز...

روز میلاد...

روز تو!

 (باز خودمو تحویل گرفتم!)

این خیلی خوبه وقتی آدم میبینه شب تولدش حتی اونایی که فکرشو هم نمیکنی،برای تبریک تماس بگیرن!!

به مناسبت تولدم دوست نداشتم امروز حرف دلتنگی هامو بزنم.

میخوام یه جشن کوچولو تو خلوت خودم بگیرم.

شاید بعد از یه مدت تنهایی نیاز به یه جشن کوچیک داشته باشم.

 

 من زیادی عشق خرس دارم!!

این برای حسن ختام!

تصمیم

همه ما رویا ها و آرزوها یی داریم ...

آرزوی شما چیست ؟ شاید رویایی است که آن را فراموش کرده اید و یا درشرف زوال و نابودی است . اگر آرزوی شما عملی می شد ، وضع امروزی شماچگونه بود؟
چه عملی در نهایت ، تعیین کننده شخصیت و راه زندگانی ماست ؟ پاسخ این پرسش در کلمه تصمیم نهفته است . در لحظات تصمیمگیری است که سرنوشت ما رقم زده می شود . من بیش ازهر چیز ، اعتقاد دارم که آنچه سرنوشت ما را تعیین می کند ، شرایط زندگیمان نیست ، بلکه تصمیمهای ماست.
  (آنتونی ؟)

 

"من اگر می سوزم نه از آن است که دورم از تو!
  که در اینجا ، در غربت
  در حسرت تو بودن، شیرین است"

رمز موفقیت

روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده می شد: من کور هستم لطفا کمک کنید !

روزنامه نگار خلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد.

عصر آنروز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید که بر روی ان چه نوشته است؟

روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد:
امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!!

وقتی کارتان را نمیتوانید پیش ببرید، استراتژی خود را تغییر بدهید. خواهید دید بهترینها ممکن خواهد شد. باور داشته باشید، هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.
حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید. این رمز موفقیت است ....

 

منبع :هوپا