(لر نیستم ولی خیلی اینو دوست دارم آهنگ قشنگی داره )
بــِوین حالا
دست به یَک دادِن
جون سی یَک دادِن
چَنده آسونه
بــِوین حالا
وختی با یَک بوویم
رُوندنه دِشمِن
چَنده آسونه دیــِه شَو ِ تار
سی دیدن صُو
تی به رَه مَنِشین
ایبَرت خَو
حالا اتَری
دی نگو نَتَرُم
خُت وُری بــِدِرَو
بیاو چی اَفتو
--------------------------------------------------------------------------------
ببین حالا
همیاری کردن
جان برای هم دادن
چقدر آسونه
ببین حالا
وقتی با هم باشیم
راندن دشمن
چقدر آسونه
بار دیگر، نیمههای شب تاریک
برای دیدن صبح
چشم بهراه منشین
خواب تو را خواهد برد
حالا میتوانی
نگو نمیتوانم
خود بلند شو
و چو آفتاب بیرون بیا
گفتم که روی خوبت از ما چرا نهان است
گفتا تو خود حجابی ور نه رخم عیان است.
گفتم که از که پرسم ، جانا نشان کویت
گفتا نشان چه پرسی، آن کوی بی نشان است.
«اللهم عجل لولیک الفرج»