سکوت صبح

**یه خلوت بزرگ واسه یه دل کوچیک**

سکوت صبح

**یه خلوت بزرگ واسه یه دل کوچیک**

گریه آسمون

امروز دوباره آسمون دلش گرفته بود و زد زیره گریه

درست مثل بچه ای که چیزی رو از مامانش می خواسته و بهش نداده باشه

یعنی آسمون از خدا چی می خواسته ؟

میشه از خدا جیزی خواسته باشه و بهش نداده باشه !!

مگه میشه یکی مثل آسمون (!!) پیدا بشه و ازش چیزی بخواد و اون هم دریغ کنه!

اون بزرگوارتر از این حرفاست که به خواست آسمون گوش نکنه

پس چرا گریه می کنه ؟

هیچ فکرش رو کردی وقتی اینطوری اشک می ریزه چی می خواد ؟؟

با اون صدا و ناله های وحشتناک . من که حسابی دلم براش می سوزه .

کاش می تونست دلیل گریه هاش و بهم بگه

حسرت

وقتی نوشته هاش رو می خونم دگرگون میشم

وقتی میبینمش ازش سیر نمیشم

وقتی صداش رو می شنوم دیگه مال خودم نیستم

میاد اون روزیکه حسرت خوندن نوشته هاش ، دیدن چشاش و شنیدن صداش رو نخورم؟؟

به او دل بسته ام!

من به آنکس که باید دل ببندم بسته ام !
امروز با خودم خلوت کرده بودم

خسته تر از دیروز بودم

داشتم با هاش حرف می زدم

ولی انگار صدام رو نمیشنید

آخه جز سکوت چیز دیگه ای نمی گفت !

فکر کنم حسابی از دستم دلگیره

دلیلش رو نمی دونم ! شاید اذیتش می کنم !

دست خودم که نیست گناهِ دله

وقتی دل و عقلت باهم رو راست نباشن بهتر از این نمیشه که

گریه از خنده

تا بحال شده از خنده هات کسی گریه کنه

یا اینکه از گریه هات کسی بخنده؟

هردوش تقریباً غیر قابل تحمله .

فکر میکنی اگه کسی در حقت این لطف!! رو بکنه باید

چطوری باهاش کنار بیای؟