سکوت صبح

**یه خلوت بزرگ واسه یه دل کوچیک**

سکوت صبح

**یه خلوت بزرگ واسه یه دل کوچیک**

این روزها...

باز آخرای خرداد از راه رسید.

این روزها یاد منوره ی عزیز رو کردم....

 

از زندگانیم گله دارد جوانیم

شرمنده ی جوانی از این زندگانیم

دارم هوای صحبت یاران رفته را

یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم

پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق

داده نوید زندگی جاودانیم

چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر

وز دور مژده ی جرس کاروانیم

گوش زمین به ناله من نیست آشنا

من طایر شکسته پر آسمانیم

گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند

چون میکنند با غم بی همزبانیم

ای لاله ی بهار جوانی که شد خزان

از داغ ماتم تو بهار جوانیم

گفتی که آتش بنشانی ولی چه سود

برخاستی که بر سر آتش نشانیم

شمعم گریست زار به بالین که شهریار

من نیز چون تو همدم سوز نهانیم

هنوزم با دیدن عکسش خاطرات دوران راهنمایی،دبیرستان و اون مدت کوتاه که هم دانشگاهی بودیم

برام زنده میشه....

روحش شاد.