-
صادقانه
سهشنبه 3 مرداد 1385 10:59
آمدی چه زیبا گفتم دوستت دارم چه صادقانه، پذیرفتی چه فریبانه ! آغوشم برایت باز شد چه ابلهانه! همه چیزم شدی چه زود. بخاطر یک کلمه مرا ترک گفتی چه ناجوانمردانه! من سوختم چه عاشقانه ولی هنوز هم دوستت دارم صادقانه!
-
نگاه!
پنجشنبه 22 تیر 1385 11:22
نکاهم کرد پنداشتم دوستم دارد نگاهم کرد در نگاهش هزاران شوق عشق را دیدم نگاهم کرد دل به او بستم نگاهم کرد ... ولی بعد ها فهمیدم که فقط نگاهم می کرد!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 تیر 1385 16:19
بالاخره تموم شد ۴سال خوندم حالا فکر کنم برای گرفتن مدرکم باید ۴سال دیگه صبر کنم! میگن خیلی الافی داره منم که صبور!!! می خوام همینجا از دوستانی که نسبت بهم لطف داشتند تشکر کنم بعد به آشیونشون سر می زنم(اگه خدا توفیق بده) از سوگند عزیز که می دونم اون هم امروز از دست امتحاناش راحت شده؛ و خدمت رهگذر همیشگیه وبلاگم هم باید...
-
می میرم براش
پنجشنبه 18 خرداد 1385 11:08
عاشقه و پر احساسه اون اشکاش مثل الماسه واسه من عزیزترینه می میرم براش !! فکر نکنم بتونم تا ۱۰ تیر برگردم. باید با امتحانام دست و پنجه نرم کنم!
-
هراس
دوشنبه 25 اردیبهشت 1385 19:16
من در انتظار هستم و با خود عهد بسته ام در میان کوچه های باریک زندگی ام به دنبال خاطراتم می گردم من گذشته را با قلم دل ، رنگ کرده ام هنوزم در کوچه های باریک و شب های سیاه چشم هایم چیزی را می جوید... شاید اگر هراس نبود فاصله ها نزدیک تر بود !
-
بن بست
دوشنبه 11 اردیبهشت 1385 09:14
فکر می کنم به بن بست خوردم ! دوست ندارم برگردم می خوام همینجا بمونم آخه ازش قول گرفته بودم تنهام نذاره ، گفته بودم یه جوری باید ثابت کنه همیشه کنارمه تقریباً بهم قول داده بودم ولی... بدجوری گرفتار شدم می دونم وقتی صداش کنم می شنوه ، وقتی نگاش کنم میبینه اما نمی دونم چه طوری باید جوابم رو ازش بگیرم !! می دونم هرجا برم...
-
یادش بخیر
چهارشنبه 30 فروردین 1385 22:55
قرار بود بچه ها برای خدا یه نامه بنویسن و هرچی دلشون می خواد از خدا بپرسن. یکی از نامه ها این بود: «خدای عزیز چرا به حای اینکه اجازه بدی مردم بمیرن و مجبور بشی آدمای تازه ی دیگه ای بسازی همین آدمایی رو که وجود دارند نگه نمی داری ؟ » هیچ فکرش رو کردی چرا خدا یه دفعه از یکی تمومه فرصت ها رو می گیره و یه دفعه و یه جا همه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 فروردین 1385 22:35
-
خدایا...
پنجشنبه 24 فروردین 1385 10:26
(نمی دونم مال کیه! ولی دوسش دارم) خدایا؛ «عقیده» مرا از دست «عقده ام» مصون بدار. خدایا؛ به من قدرت تحمل عقیده «مخالف» ارزانی بدار. خدایا؛ به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم، بگذار تا آنرا من خود انتخاب کنم اما آنچنان که تو...
-
سال ۸۵!
دوشنبه 14 فروردین 1385 09:27
سلام سال نو مبارک(فکر کنم یکمی دیر شده!) من تعطیلات بدی نداشتم شما چطور؟ فقط درس نخوندم که فکر کنم برای همه عادی باشه. *** «ای آرام کننده ی دل می خواهم سبز باشم به رنگ همان صداقتی که به من آموختی . می خواهم دریا باشم به اندازه همان وسعت نگاه تو . » دعا می کنم همه سال خوب و پر برکتی داشته باشیم.
-
دوباره اومدم ...
چهارشنبه 17 اسفند 1384 11:05
سلام فکر کنم ۲ ماه گذشته باشه!!! اول که درس داشتم بعد هم امتحان ارشد!!(اگه مامانم بفهمه خندش میگیره) بعد هم سیستم کاملا بهم ریخته بود الان هم با اجازتون دانشگاه هستم خواستم بگم نتونستم pm ها رو بخونم اینجا messenger نداریم!! ۱۷-۱۸ تا هم comment داشتم که در اولین فرصت از خجالت همه ی دوستای خوبم درمیام. راستی اکه بازم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 آذر 1384 10:05
روز دانشجو مبارک همتون باشه.(امروز تولدِ نگینه!) بعضی اوقات احساسات به عقل آدم غلبه می کنه (البته اگه فقط بعضی اوقات باشه دردش خوردنیه!) هر چی میگم تا عید نوروز ننویسم بازم نمیشه انگار نه انگار . اصلاً گوشم بدهکار نیست. (خدا بهش رحم کنه.) انگار برای نوشتن دنبال بهونه می گردم ، به خودم التماس میکنم که به انگشتام فرمون...
-
عیدتون مبارک
پنجشنبه 12 آبان 1384 19:59
دوباره سلام قرار بود تا عید بر نگردم! اونقدر عاشق ماه رمضون هستم که دلم نیومد این عید قشنگ فطر رو بهتون تبریک نگم. امیدوارم همه شما دوستان گلم از این ماه به نحو عالی استفاده کرده باشید. و تو ای خدا ! در آن سکوت و انزوای محض در آن عرش بی پایان دیگر اندیشه مکن که چگونه رقم زنی حکایت فرجام ما را که اینبار خود به سویت...
-
یه خداحافظیه کوچولو!
دوشنبه 4 مهر 1384 13:26
سلام راستش براتون یه خبر خوب دارم!! احتمالا دیگه نمیتونم تا عید وبلاگم رو به روز کنم چون حسابی این سال آخری باید بخونم با وجود داشتن ۴۵ واحد برای دو ترم ! فکر میکنم کارم باید خیلی سخت باشه ! سعی میکنم دوباره اگه عمری باقی بود برگردم در پناه خدای یکتا باشید تا بعد...
-
فراموشت نمیکنم
جمعه 1 مهر 1384 11:11
اگه یه روز از کنارم بری و فراموشم کنی بدون که اگه پرنده ها پرواز رو فراموش کنن اگه ابرها بارون رو فراموش کنن آگه آدما عاطفه و محبت رو فراموش کنن ولی من هرگز … تو رو فراموش نمی کنم
-
دلتنگی
جمعه 18 شهریور 1384 19:10
همه دلتنگی ها یه طرف دلتنگیه غروب جمعه هم یه طرف عالمی داره واسه خودش حتی دلم نمیاد که بخوابم ! دلم می خواد گذر ثانیه ها رو ببینم فکر میکنم اینطوری راحت تر میگذره آخه وقتی ببینن یه جفت چشمِ منتظر داره اینجوری نگاشون میکنه بالاخره از رو میرن و سعی میکنن زودتر دور بشن ساعت چیز خوبیه ولی همیشه اون ثانیه شمارشه که دل آدم...
-
نقاشی خدا
سهشنبه 15 شهریور 1384 19:57
اگه میتونستم خدا رو نقاشی کنم حتماً این کار و میکردم آخه اونموقع دیگه همیشه پیشم بود و من دیگه نمی تونستم حتی اگه خودمم بخوام فراموشش کنم !!
-
من می رم
سهشنبه 8 شهریور 1384 19:15
اگه رفتن من چاره کاره من می رم اگه اخم های تو صورتت دنبال یه نگاهه من می رم اگه اشکای چشات از فراق یاره من می رم اگه بود و نبودم برات فرقی نداره من می رم اگه کار دلت رو به زواله من می رم اگه انجام آرزوهات برام محاله من می رم ...
-
گریه آسمون
چهارشنبه 19 مرداد 1384 21:54
امروز دوباره آسمون دلش گرفته بود و زد زیره گریه درست مثل بچه ای که چیزی رو از مامانش می خواسته و بهش نداده باشه یعنی آسمون از خدا چی می خواسته ؟ میشه از خدا جیزی خواسته باشه و بهش نداده باشه !! مگه میشه یکی مثل آسمون (!!) پیدا بشه و ازش چیزی بخواد و اون هم دریغ کنه! اون بزرگوارتر از این حرفاست که به خواست آسمون گوش...
-
حسرت
پنجشنبه 13 مرداد 1384 21:29
وقتی نوشته هاش رو می خونم دگرگون میشم وقتی میبینمش ازش سیر نمیشم وقتی صداش رو می شنوم دیگه مال خودم نیستم میاد اون روزیکه حسرت خوندن نوشته هاش ، دیدن چشاش و شنیدن صداش رو نخورم؟؟
-
به او دل بسته ام!
جمعه 7 مرداد 1384 14:22
من به آنکس که باید دل ببندم بسته ام ! امروز با خودم خلوت کرده بودم خسته تر از دیروز بودم داشتم با هاش حرف می زدم ولی انگار صدام رو نمیشنید آخه جز سکوت چیز دیگه ای نمی گفت ! فکر کنم حسابی از دستم دلگیره دلیلش رو نمی دونم ! شاید اذیتش می کنم ! دست خودم که نیست گناهِ دله وقتی دل و عقلت باهم رو راست نباشن بهتر از این...
-
گریه از خنده
دوشنبه 3 مرداد 1384 20:17
تا بحال شده از خنده هات کسی گریه کنه یا اینکه از گریه هات کسی بخنده؟ هردوش تقریباً غیر قابل تحمله . فکر میکنی اگه کسی در حقت این لطف!! رو بکنه باید چطوری باهاش کنار بیای؟
-
جاده
جمعه 31 تیر 1384 11:34
یه چشم همیشه باید توش اشک باشه وگرنه می سوزه یه دل همیشه باید توش غم باشه وگرنه میشکنه یه لب همیشه باید روش لبخند باشه وگرنه پیر میشه یه کبوتر همیشه باید عشق پرواز داشته باشه وگرنه اسیر میشه یه قلب پاک همیشه باید به یک نفر ایمان داشته باشه وگرنه فاسد میشه یه قناری باید به خوش آوازیش ایمان داشته باشه وگرنه ساکت میشه یه...
-
امید دل
دوشنبه 27 تیر 1384 21:01
این آخرین کلام نخستین «امید دل» بود : «دوباره بر می گردم» نگاهم تا آخرین نقطه بدرقه راهت بود. اما رفتن تو ابدی است
-
از نو شروع کن!
یکشنبه 19 تیر 1384 19:56
میشه دوباره از نو شروع کرد اصلا هم بشیمونی نداره باید هر چی فکر بد داری دور بریزی باید فکر کنی تازه متولد شدی هیچوقت سعی نکن توی کارات از کلمه ی "باید" استفاده کنی ولی اینجا یه استثنا داریم … تو باید از نو شروع کنی!!
-
یاد!
شنبه 11 تیر 1384 20:15
(بالاخره فردا آخرین امتحانه … خدار و شکر راضی بودم بد نبود.) فرصتی نیست چه زود لحظه ها می گذرند نگاهت می کنم و تصویرت را در ذهن به یاد می سپارم اما یاد من تا کی به یاد م می مونه ؟ …
-
امتحان
پنجشنبه 26 خرداد 1384 10:33
الان حسابی درگیر امتحانا شدم. تا بعد...
-
کجایی؟
چهارشنبه 18 خرداد 1384 21:48
الان حدود یک سال میشه که دارم دوریش رو تحمل می کنم. خدا می دونه که چقدر جای خالیش رو حس می کنم. تا دلمون می گرفت با هم درد و دل می کردیم با شوخی و خنده اونقدر سر به سر هم می گذاشتیم که تمومه غصه ها رو فراموش می کردیم. برای همه ی امتحانا با هم درس می خوندیم عجب دورانی بود، چقدر بعد از امتحانا برای هم صبر می کریدم تا به...
-
دلتنگی
دوشنبه 16 خرداد 1384 12:24
در کنارش باشی ولی مطمئن باشی که هیچوقت به اون نمی رسی !! (اینم یه جور دلتنگیه !)
-
خرداد ماه!!
سهشنبه 10 خرداد 1384 09:59
این روزا حسی برای نوشتن ندارم انگار به این خرداد ماه حساس شدم ! این و حتی توی رفتارم هم می تونم تشخیص بدم. پارسال همچین روزایی کارم فقط دعا کردن بود اما فکر نمی کردم خدا صدای من و نشنوه!!! خیلی ازش خواستم اون و برای من نگه داره ولی اون این کار و نکرد حتی اجازه نداد برای سفری که می خواستم برم ازش حلالیت بطلبم !! زودتر...