این روزا بدجوری با خودم درگیرم
28 بهمن یعنی 4شنبه ی همین هفته
دومین سالگرد فوت یه فرشته ی نازنینِ
یکی به اسم مادربزرگ …قد تمومه آسمونا دوسش داشتم بیشتر از
هرکسی که فکرش رو بکنی
باهاش قرار گذاشته بودم هر جا میخواد بره
من رو هم باید ببره . اون همیشه اینکارو
می کرد ولی بار آخری که می خواست
بره به قولش وفا نکرد ! خیلی از دستش
دلگیرم
بعد از اون دیگه کسی رو نتونستم اونجوری
دوست داشته باشم.
میگن اگه برای تشییع جنازه شرکت کنی
و روی مرده خاک بریزی چون راحت تر
می تونی دوریش و تحمل کنی .
ولی به من اجازه ندادن توی مراسم شرکت کنم!
پس من نمیتونم حتی باور کنم که دیگه تنهای تنها شدم.
از لطفت ممنون.
سلام
انشاا... هرجه خاک اون مرحومه باقی عمر شما باشه
سلام مرسی بخاطر محبتت.
براشون خیرات بده و طلب آمرزش کن . انشاا... که قرین رحمت باشن . سعی کن خودت را هم با یک کار مورد علاقه ات سرگرم کنی . بالاخره همه روزی می میرند ولی زنده ها باید زندگی کنند . مطمئنا از دست دادن عزیزان سخته ولی باید پذیرفت .
سلام آنا جون از لطفت ممنون کاش میتونستم فراموشش کنم
سلامی به گرمی دوست داشتن:
دوری و انتظار همیشه در زندگی بدترین لحظات هستند آنهم دوری از عزیزانی که وجودشون مرهمی بر دل زخم خورده ما بوده . اما خداوند برای تحمل این دو درد صبر را به ما آموخته بله صبر بهترین راه برای تحمل هر دردی است. امیدوارم لذت صبر بر درد دوری در روح شما شکوفا شود.
aloneman
سلام مرد تنها! فکر نمیکنم اونطور که میگی تنها باشی! از اظهار لطفت ممنون امیدوارم بتونم ...