سکوت صبح

**یه خلوت بزرگ واسه یه دل کوچیک**

سکوت صبح

**یه خلوت بزرگ واسه یه دل کوچیک**

اگر صدا نبود...

اگر صدا نبود ، همه جا سکوت بود.

 

اگر صدا نبود ، حرف کسی شنیده نمی شد و مجبور بود بنویسد

 

اگر صدا نبود ، سواد و مدرسه اجباری می شد

 

اگر صدا نبود ، تمام امتحانات شفاهی، کتبی می شد

 

اگر صدا نبود ، با کشیده شدن ناخن استاد روی تخته سیاه موی تنمان سیخ نمی شد

 

اگر صدا نبود ، صدای شرشر باران هم نبود تا در هر کلاس بچه ها به رویا فرو روند

 

اگر صدا نبود ، لالایی مادر و قصه پدربزرگ هم نبود

 

اگر صدا نبود ، صدای سیلی خوردن پسرک یتیم شنیده نمی شد

 

اگر صدا نبود ، وقتی کسی فریاد می زد، همه فکر می کردند خمیازه می کشد

 ...

 

دل

خیلی چیزها بود که میخواستم همین حالا از تو بپرسم.

اما حالا هم دیر شده !

کاش میتونستم مثل اون آدم شاد و خوشبخت هر چی تو دلمه بگم

هر چی تو سرم دارم  بریزم تو دل تنگ و کوچیکم بعد هم به زبون بیارم اما نمیشه...

مگه این دل کوچیک چقدر تحمل داره . دوست ندارم روزی برسه که از دلتنگی بلایی سرش بیاد

هر چی باشه دوسش دارم بخاطرش هر کاری میکنم.

 

کاش میشد اما نمیشه...

 

یه چیز دیگه ... التماس دعای فراوون .