(بهترین چیزی بود که تو سیستم پیدا کردم.یه عزیزی اینو فرستاد برای من،منم به یادش اینجا نوشتم، خواهشا ازم نخواین حالا حالا ها آپ کنم...اینطوری فقط شرمنده میشم)
دوست داشتن از عشق برتر است . عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی ، اما دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن وزلال . عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتقاع دارد ،دوست داشتن نیز با آن اوج می یابد .
عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است ،اما دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار و سرشار از نجابت .عشق یک جوشش یک جانبه است . به معشوق نمی اندیشد که کیست ؟ یک «خود جوشی ذاتی » است و از این رو همیشه اشتباه می کند . اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می بندد و در زیر نور سبز می شود و رشد می کند و از این رو است که همواره پس از آشنایی پدید می آید و در حقیقت در آغاز ، دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یکدیگر می خوانند و پس از آشنا شدن است که «خودمانی می شوند» .
عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی «فهمیدن» و «اندیشیدن» نیست اما دوست داشتن در اوج معراجش از سر حد عقل فراتر می رود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین می کند و با خود به قله بلند اشراق می برد .عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی و بی انتها و مطلق .عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن .
عشق بینایی را می گیرد و دوست داشتن می دهد . عشق خشن است و شدید و در عین حال ناپایدار و نامطمئن و دوست داشتن لطیف و نرم و در عین حال پایدار و سرشار از اطمینان .
عشق همواره با شک آلوده است و دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر .
از عشق هرچه بیشتر می نوشیم،سیراب تر می شویم و از دوست داشتن هر چه بیشتر، تشنه تر.
عشق هر چه دیرتر می پاید کهنه تر می شود و دوست داشتن نوتر – عشق نیرویی است در عاشق ، که او را به معشوق می کشاند ؛ و دوست داشتن جاذبه ای است در دوست ، که دوست را به دوست می برد .
عشق تملک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست .
در عشق رقیب منفور است و در دوست داشتن است که « هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند» که حسد شاخصه عشق است چه، عشق معشوق را طعمه خویش می بیند و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید و اگر ربود،با هر دو دشمنی می ورزد و معشوق نیز منفور می گردد و دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است ، یک ابدیت بی مرز است ، از جنس این عالم نیست .
آه ! که عاجزم از « لف و نشر مرتب » ساختن که عشق کدام شمشیر است و دوست داشتن کدام شمشیر . معذورم دارید که نمی توانم .
مرسی که به یادم بودی و بعذ ۱۰ ماه اولین نفر هستی که بهم سر زدی موفق باشی
نگین جوون..ازت خیلی ممنونم...
چرا؟!
چون این نوشته رو از اقای شریعتی برامون نوشتی و توش حرف دل منه...
چه حرفی؟!
صبر کن الان می گم..عشق چیزی جز پوچی نیست!
سلام
وبلاگ جالبی داری
یه کم قالبتو قشنگتر کن!!!
موفق باشی
به منم خواستی سر بزن
راستی تبادل لینک یادت نره
همیشه خوش باشی
سلام نگین خانم من آپم بهم ی سر بزن مطلبش از ی دوسته دوست دارم با دقت بخونی و نظرت رو بگی .منتظرتم دل منو نشکن
سلام عزیز دلم..!
خوبی؟
دلم برات خیلی تنگ شده بود...!هم برا خودت هم برا وبت..!!
بیا که منتظرتم..
آپماااااا...!!
--------------------------------
دیگه نمیگم آپ کن...!!!
هر وقت دلت خواست و حس و حالشو داشتی آپ کن...!
-----------------
قربانت
لینا!
خیلی وقته ازت بی خبرم!!!
موفق باشی...
مرد باران
mohammadblogs@yahoo.com
http://rainct.blogsky.com
گله کردم از تو، گفتی که بساز چاره خود
منم آنکه در غمت هفت دل چاره ساز دارم
غم دل چه باز گویم که تو را ملال گیرد
کنم این حدیث کوته که غم دراز دارد
************************************
تو که وبلاگ داری آخه چرا میگی ندارم.
خداحافظ خداحافظ خداحافظ
از کجا فهمیدی منم!!!
چرا وبلاگت از رده خارج شده؟؟
درود .. .
این شریعتی بی سواد هم که مخالف عشق از آب در اومد ! بگذریم . ..
خودت چطوری؟
مرسی که سر زدی عزیزم..
آپ کردما..
ستاره باران جواب کدام سلامی به آفتاب، از دریچه تاریکی.
کلام از نگاه تو شکل می بندد
پس خوشا نظر بازی، آن که تو آغاز می کنی
پس پشت مردمکانت فریاد کدام زندانی است
که آزادی را به لبان برا آماسیده گل سرخی پرتاب می کند
مر نه این ستاره بازیها شاچیزی بدهکار آفتاب نیست
نگاه از صدای تو ایمن می شود، چه مومنانه نام مرا آواز می کنی،
و دلت کبوتر آشتی است در خون تپیده به بام تلخ
با این همه چه بالا، چه بلند ،پرواز می کنی
ممنون از شما!
خیلی قشنگ بود
سلام نگین جان:
نه! من اون کسی نیستم که فکر میکنی!
قبلا توی
http://iparsaman.blogsky.com
و البته
http://eshghyahavas.blogsky.com
مینوشتم...
موفق باشی...
مرد باران
mohammadblogs@yahoo.com
http://rainct.blogsky.com
من بر کوچکی عشق های بزرگ خرده نمیگیرم...
رنج من از بی عشقی آنهاییست که سیب حوا میخوردند و حیات زمین را دچار خفقان می کنند...
عشق فلسفه ای نیست که بر سر هر کوی و بام آن را به مناظره گذارد....
((عشق مامور تن است و دوست داشتن پیغمبر روح....))
سلام دوست عزیز
مطلب قشنگی بود
من هم آپم خوشحال میشم
سری به من هم بزنید
در کلبه ما رونق اگر نیست صفا است
آنجا که صفا است در آن نور خدا است
به امید دیدار
سلام دوست خوبم وبلاگ من به روزه اگه بهم افتخار بدین خوشحال می شم.
salam doste aziz khobi? web lage jalebi bod gashang bood..........khosh hala misham be manam sare bezani.
montazeram movafag bashe bay
خیلی زیبا بود
امیدوارم خودتم خونده باشی و عمل کنی!
ممنون بخاطر حضورت عزیز دل!
خوشحال شدم.بیشتر از اونچیزی که فکرشو کنی.